تهیونگ محکم با لگد به در راهرو کوبید و فریاد زد "یه نفر این در لعنتی رو باز کنه کدوم گوری رفتی؟"
سر و صدای زیادی در اطرافش برپا بود اما لگدها و فریادهاش از همهمهی زندانیها صدای بلندتری داشت. لحظاتی پیش راهروی پایین رو تا رسیدن به خروجی اصلی طی کرد درحالیکه بقیهی زندانیها اکثرا در سالن غذاخوری بودن. اما در عرض یک دقیقه، اطرافش شلوغ شد و همشون کاملا غافلگیر به نظر میرسیدن.
اگر تواناییش رو داشت بدون هیچ مکثی با دستهای خودش درها رو برای رسیدن به بخش پزشکی باز میکرد.
تنها چند ثانیه طول کشید که دریچهی کوچکی روی در باز شد و نگهبان به تندی پرسید "چی میخوای؟"